۲۵
مرداد
۱۴۰۴
شماره
۵۹۶۱
عناوین صفحه
هگمتانه، گروه کتاب: عشق به رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در شعر فارسی همواره نمودی خاص داشته است. شاعران همدانی نیز در تاریخ ادبیات این شهر ابیات و اشعار بسیاری در وصف این کواکب درخشان آسمان الهی به یادگار نهاده و نام خود را در این عرصه ماندگار کردهاند.
فرخ همدانی از جمله این شاعران نامدار است که عشق خود را به حضرت رسول(ص) و آل محمد(ص) در بیت بیت اشعارش جلوهگر نموده است.
علیاکبر سپهری متخلص به فرخ فرزند محمدباقر نقاش در سال 1294 شمسی در شهر همدان تولد یافت. او در دوران خردسالی مبتلا به بیماری گوش شد و تا آخر عمر به بدشنوایی مبتلا گردید. فرخ دوران کودکی خود را در مکتبخانههای آن زمان گذرانید و حتی با مشکلی که در زمینه شنوایی داشت هرگز دست از تلاش و کوشش در کسب دانش برنداشت.
وی به مطالعه آثار بزرگان ادب و دیوانهای اساتید ذوق و شوقی وافر داشت و با راهنمایی پدر که در خانه یاریش مینمود به خواندن قرآن کریم و کتب مذهبی و ادبیات میپرداخت و با همنشینی با برخی از عرفا و بزرگان ادب معاصر همدان و کسب فیض از محضر اهل دانش و بینش به اندوختههای علمی و ادبی خود میافزود. و ضمن اینکه همّ خود را صرف آموختن و کسب معرفت نموده بود در تلاش معاش به بازار رفته و به حرفه زرگری پرداخت. گرچه محیط بازار برایش چندان مطلوب ننمود و پس از گذراندن دوران سربازی به تهران رفت. فرخ چند سالی در تیمچه حاجب الدوله در تجارتخانه امور دفتری و بازرگانی را اداره مینمود و با درگذشت بازرگان و برچیده شدن تجارتخانهاش به همدان بازگشت.
او در همان سالهای حضورش در تهران در محضر برخی از بزرگان و عرفا و ادبا مانند مرحوم عبرت نائینی و مرحوم صابر همدانی و کیوان سمیعی و برخی دیگر از اهالی ادب، ارتباط داشت. پس از بازگشت به همدان نیز در محافل ادبی همدان حضور یافت و با شعرای شهر خصوصاً مرحوم مفتون کبریایی مراوده داشت و مورد توجه اهل ادب قرار گرفت.
فرخ همواره صابر، شاکر و شکیبا بود
اوایل اسفندماه 1327 شمسی به جرم خواندن چند قطعه شعر مورد تعقیب مأموران رژیم طاغوت واقع شد و چند ماهی در زندان ستمشاهی محبوس شد تا در اردیبهشت سال 1328 آزاد گردید. در آن سالها به علت مشکلات و مسائلی که در زندگیش پیش آمد از نظر جسمی نیز دچار بیماری شد، اما به هر حال همواره صابر، شکیبا و شاکر بود.
محنت و ذلت و آزار و جفاهای مدام/ چشم اگر پوشم و ناگفته بماند بهتر / داستانی که بدستان به سرم سایه فکند / فاش گویم به تو، بنهفته بماند بهتر / جان چو بیقدر شد و تاب و توانیش نماند / فرخ احوال دل آشفته بماند بهتر.
فرخ در آوردن مضامین بکر و ناشنود، مهارت داشت و در توصیف و تشبیه و استعارات و وصف مناظر طبیعی در حد خود استاد بود. وی در مدیحهسرایی یدی طولا داشت و غزلیات او پرسوز و گداز و مراثیش درباره اهل بیت(ع) جانگداز و مدایحش درباره آن خاندان پاک، روحپرور و دلنواز.
شهپر اوج و شرف بر ما سِوی دارد محمد(ص) / ماسَوی زیر پر از فرّ هما دارد محمد(ص) / رتبه پیغمبری تا از خدا دارد محمد(ص) / در شرافت برتری بر انبیا دارد محمد(ص) / با سرانگشتش قمر شق شد که تا دانی مسلم / قدرت سبابه معجزنما دارد محمد(ص) / در مقام شأن او این بس که از بهر شفاعت / اختیار بخشش روز جزا دارد محمد(ص).
روش و شیوه جذاب و دلنشین فرخ در مداحی
روش و شیوه فرخ در مداحی بسیار جذاب و دلنشین است. دیوان وی با تمجید پروردگار شروع میشود و با اشعاری پندآمیز و نصیحتگر و مدایحی عالی و وجدآور درباره اهل بیت عصمت(ع) و گریز به مصائب ایشان خاتمه مییابد.
در مطلع دیوان وی آمده است:
ای جمال و ای جلالت ماندگار / خلق عالم سوی رویت رهسپار / ای خدای بیشریک و بیمثال/ آفرینش شد ز عشقت برقرار / ای که از یک امر «کن» آوردهای / هر دو عالم را پدید و پایدار / از دل وحدت برآوری برون / کثرت ذرات خلقت بیشمار / واندرون ذرهای بنهادهای / چهار طبع خاک و باد و آب و نار.
ابیات فرخ در وصف باریتعالی دلنشین و روان و ستایشگر است و اندیشه زلال و طبع خاضع و لطیف شاعر را نشان میدهد.
برگرفتی مشت خاکی پس از آن / ابر رحمت را بفرمودی ببار / با دو دست رحمتت کردی خمیر / طینت آن خلق عالم را مدار
وی غزل خود را از وجود مبارک حقتعالی به خلقت رسول خدا(ص) میرساند و سپس به وصف امام علی(ع) و بعد از آن ختم به حضرت مهدی(عج) میکند.
پس به دور احمد محمود(ص) شد / عالمی بعد از زمستان چون بهار / شد ز یمن مقدم آن پاکدل / جان عشاق جهان چون سبزهزار/ گل بشد شاداب و رنگ و رو گرفت / شد غزلخوان بلبل اندر شاخسار / طاق کسری سرنگون گردید و شد / آتش بتخانهها تاریک و تار/... پس بفرمودی به او بهر علی(ع) / در غدیر خم الا صدر کُبار / رو تو افشا کن ولای حیدری / تا شود دلهای عاشق بیقرار / گفت هر کس که منم مولای او / این علی باشد وِرا مولا و یار... در حق اولاد او هم ظلم رفت / تا مگر مهدی(عج) برآرد ذوالفقار/ فرخ بیچاره را یارب ببخش / در دلش چون هست حب هشت و چار.
جدیت در انجام فرایض و فرامین دینی
فرخ همدانی در انجام فرایض و فرامین دینی جدیت بسیار داشت و همدم تنهاییهایش تلاوت آیات قرآن کریم بود و از تقوای درونی برخوردار بود. او نسبت به ساحت مقدس علما ارادتی وافر داشت و احساسات خویش را در این عرصه در شعر خود مینمایاند:
بود عالم وجود فایض الجودش در این عالم / بسی لازم که داند شرح شرط عزت دین را / به جز عالم که برهاند تو را از چنگ نفس ای دل / به جز عالم که آگاهت نماید مکنت دین را / نگردد کوته از دامان اهل علم دست ما / که در عالم بود زین کوتهی ای دل شکست ما.
او تنها راه نجات و رستگاری را تمسک به عنایت اهلبیت(ع)، رسالت و سر تسلیم فرود آوردن به آستان ولایت میدانست.
در طریق علوی خواهی اگر پای نهی/ رهبری بایدت از آل محمد(ص) باشد
فرخ اعتقاد کاملی داشت که راه مستقیم حقیقت، پیروی از امامان(ع) و عمل به فقه مذهب تشیع است. وی در انجام فرایض دینی و عمل به مستحبات بسیار کوشا بود و از تظاهر و ریا به دور بکوش.
در پی اعمال نیک و واقف باش/ عمل تُراست به همراه تا به روز حساب
اهتمام در اعمال نیک
او به اندازه توان خود در اعمال نیک اهتمام داشت:
در مزرعه آن بذر که دیروز بکشتی / غافل منشین زانکه جز آن ندروی امروز
او در کوچک نشمردن گناهان و غرّه نگشتن به حسنات تأکید داشته است:
هر سیئه کم مبین که در روز حساب/ بیش از همه باشدت در آن رنج و عذاب / هان غره مشو بر حسناتت که مباد / در حشر از آن بری دو صد گونه عتاب
فرخ در اشعار خود لحنی پندآمیز داشته و به شیرینی و صراحت زبان شعر به اندرز گشوده است. او اشعار بسیاری در این زمینه دارد و آدمی را از افتادن در دام نفس و اسارت هوس بر حذر داشته است:
ای وای بر آن کس که اسیر هوس است / افتاده به دام نفس در هر نَفَس است / خوشبخت کسی بود که در هر شب و روز / بر خویش بیندیشد و بیند چه کس است
عشق به مولای متقیان(ع)
این شاعر گرانقدر همدانی اشعار بسیاری در وصف مولای متقیان علی(ع) سروده است و تولای به امیرالمؤمنین(ع) را نجاتدهنده مؤمنین از آتش دوزخ میداند:
با تولای تو ما را ز آتش دوزخ چه باک / شیعیان را آبرو از توست، کوثر شاهد است / وعده دیدار دادی شیعیان را وقت مرگ / چون حدیث حارث همدان مکرر شاهد است / تا به شاهان فخر بنماید گدای درگهت / بذل انگشتر در این پیرایه بهتر شاهد است
فرخ روز میلاد امام علی(ع) را صبح وصل میداند و پایان شب هجران. روزی که یوسف جان آدمی در مصر وجود از چاه و زندان بیخبر است و کلک صورتگر به صنع خویش جیران است.
میلادی که کهنه ایوان گردون از مطلع آن، نوگشته و خاطر یاران از این راز پنهان خوش است. در چنین روزی است که میگوید:
کن به عشق ساقی کوثر لبالب جام می / جان به قربان تو ساقی وقت احسان است و بس
اشعار فرخ در وصف مولای متقیان بسیار دلنشین و سلیس است و شور و شعفی که در ادبیات ولادت علی(ع) در اشعار فرخ نهفته وصفناشدنی است:
بهار عرفان شده باز آشکار / هیچ ز پاییز حدیثی میار / خاصه در این فصل به شهر رجب / دست خدا شد به خدا خانه زاد / سیزده ماه رجب در عدد / هست مساوی ز چه رو با اَحَد / تا شوی آگاه ولی خدا / هیچ نباشد دمی از حق جدا
مخمسهای فرخ نیز در این عرصه بسیار خواندنیاند و از نظر فن و تکنیک شعری در مرتبه بالایی قرار دارند. همچنین وی مخمسی در میلاد مسعود امام عصر(عج) دارد که در ادامه بندی از آن آمده است:
شد نیمه شعبان که مه برج کرامت / چون مهر بتابید ز افلاک امامت
نبود قیامت به جهان از قد و قامت / عشقش چو در افکند به دل رحل اقامت
شد عقل به صحرای جنون واله و حیران
وی همچنین مخمسهایی در شکایت از بیوفایی دنیا، نصیحت با خوان طریق، عشق و... دارد.
تضمینهای خواندنی فرخ
اشعاری نیز از فرخ به جای مانده در تضمین غزلیاتی از حافظ شیرازی، عارف، غبار همدانی، آخوند ملاعلی همدانی و سخا که بسیار خواندنیاند.
مسدسها و مسمطهای فرخ نیز در بین اشعار وی از طراوت و ظرافت خاصی برخوردارند. مسمطی از وی در توسل به چهارده معصوم(ع) در دیوان وی آورده شده است که در هر بند آن به یکی از چهارده معصوم(ع) پرداخته است و با لطافت خاصی این ابیات را به دنبال هم آورده است.
ارادت فرخ به اهلبیت(ع) در اشعار وی جلوهای خالصانه دارد و عشق او به خاندان پیامبر(ص) ستودنی است.
وی اشعار بسیاری در وصف سالار شهیدان دارد که ابیات بسیاری از آن دل را به پابوس سفینهالنجات میکشاند.
غیر نقش عارضش از سینه هر نقشی است محو / کز ازل شد در دلم حب ولایش جاگزین / گردن تسلیم هرگز خَم نسازد پیش کس/ از ارادت آنکه دارد مُهر مهرش بر جبین
و در جایی دیگر میگوید:
سوم ز ماه شعبان شمس جلال یزدان / شد نور بخش اکوان از شهریار عرفان
خلاقیت شاعرانهای در جان فرخ همدانی موج میزند و این روح بیتاب را در آستان دوست آواره و شیدا میگرداند و شعرش را ماندگار.
گفتم حسین مصحف آیات عشق حق/ گفتا حسین فَخر وَلی ذَخر مرسلین / گفتم حسین گفت بگو کشتی نجات / گفتم حسین گفت بدین نَبی مُعین / گفتم حسین شافع فردای روز حشر / گفتا حسین ملجأ هر عاصی و غمین.
اشعار فرخ همدانی در مصیبت کربلا سوز و گدازی عجیب دارد و دل سوخته شاعر را در هر واژه و کلام و مصرعی متجلی میسازد.
مگر گرفت ز ظلمت خسوف نور مبین / کزین محن شده کروبیان به غصه غمین/ چه روی داده که در صحن باغ با لاله ز داغ/ فسرده خاطر و کرده است پیرهن خونین / چو آسمان مگر افتاده مهر مجد و جلال / به خون ز عرشه زین بیکفن به روی زمین... قسم به عشق و مزایای عشق پاک حسین/ که فرخ است ازین فاجعه زبون و غمین
در مصیبت آل علی(ع)، اشعاری از فرخ به جای مانده در وصف زینب(س) و حضرت عباس(ع) و علیاکبر(ع) و حضرت سجاد(ع) که بسیار شیوا و رساست. شعر اربعین حسینی فرخ نیز از جمله اشعار خواندنی دیوان اوست که با مطلع چهل صباح گذشت ای فلک ز عاشورا / چهل صباح از آن واقعات جانفرسا، آغاز میشود
وفات شاعری سوختهدل
این شاعر سوختهدل و این عاشق خاندان محمد(ص) در سحرگاه سوم فروردین ماه 1365 شمسی برابر با 12رجب 1406 قمری به سوی معبود شتافت و در شب میلاد مولای متقیان علی(ع) در جوار رحمت حق آرمید.
اشعار بسیاری از شعرای همدانی در وصف این شاعر بزرگ سروده شده است؛ اشعاری از علیاصغر حمدیه، مجرد همدانی، حسن هجران، دیجور همدانی و...
فرخ آن گنج پر بهای سخن / بود یک عمر آشنای سخن / کرد درک کمال و علم و ادب / زد به ملک سخن لَوای سخن / آن روانشاد و پاکدل فرخ / «بود استاد بر ادای سخن» (مجرد همدانی)
مزار مرحوم فرخ همدانی که عمری را در مدیحه و مرثیهسرایی اهلبیت(ع) گذراند، در باغ بهشت همدان مجاور قبور مطهر شهدای گلگونکفن قرار گرفته است. بر اوج مزار این شاعر بلندآوازه نوشته شده:
فرخ که بُدی عارف از ارشاد علی/ بود از دل و جان محب اولاد علی/ بشنید ندای ارجعی تا از دوست / در باغ جنان شد شب میلاد علی.
روحش شاد و یادش گرامی.
*در این نوشتار از کتاب مجموعه اشعار فرخ همدانی به قلم علیاصغر سپهری بهره گرفته شده است.